-
شارژ adsl داره تموم میشه .این پست و واسه مفید بودن گذاشتم
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 17:48
سلام بعضی وقتا اعصاب پست جدید گذاشتن وندارم واسه خاطر اینکه مثل همین چند دقیقه قبل کلی مینویسم بعد یهو همه میپره نمیدونمم هم کجا میره همین جوریه دیگه همه چی با آدم بازی میکنه موندم چه کنم همه چیز قاطی پاطی شده زانتیا بینی شو عمل کرده خونه ماست دیگه خسته شدم امروز بعد 2 ماه تازه رفتم واسه پروژه نامه گرفتم حالا پروژه...
-
دلتنگ....
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 18:49
راستش را بخواهی دلم برایت تنگ شده،نه برای لحظه ها وفرصت های گذشته... بلکه برای روزهایی که عشق را با تو می آموختم... می نویسم از تمام روزهایی که ساکت ماندم... از رنج و سختی هایی که به خاطر این سکوت بی هدف کشیدم زمزمه میکنم حرفهایم را خاطراتت را به یاد می آورم... لبخندهایت را.. نگاهت را... آرام...آرام... من باتو عشق می...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 تیرماه سال 1390 16:15
باید باکره باشى، باید پاک باشى! براى آسایش خاطر مردانى که پیش از تو پرده ها دریده اند ! چرایش را نمیدانى فقط میدانى قانون است، سنت است ، دین است قانون و سنت را میدانى مردان ساخته اند اما در خلوت مى اندیشى به مرد بودن خدا و گاهى فکر میکنى شاید خدا را نیز مردان ساخته اند!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 00:20
وقتی که بارون میاد به یاد توام وقتی که با کسی حرف میزنم به یاد توام وقتی که پیاده در خیابان قدم میزنم به یاد توام وقتی که دلم می گیره به یاد توام وقتی که موبایلم زنگ می زنه به یاد توام وقتی که خسته ام به یاد توام وقتی که دیرم شده به یاد توام وقتی که احساس گرسنگی میکنم به یاد توام وقتی که دنبال چیزی میگردم به یاد توام...
-
عشق................نفرت
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 00:42
داره از ش بدم میاد یا میخواد بخوابه یا تلوزیون ببینه بعد دعوام میکنه که تو چرا تو چتی؟ ازش دلگیرم اتفاقای جدید هر چند زشت و مسخره اند بهم آرامش دادن دلم میخواد بفهمه وقتی بهش نیاز دارم وبهم توجه نمیکنی تا چه اندازه میتونم پست بشم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 خردادماه سال 1390 00:13
« دوستت دارم » را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام این گل سرخ من است. دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق که بری خانه دشمن که فشانی بر دوست، راز خوشیختی هرکس به پراکندن اوست! در دل مردم عالم – به خدا - نور خواهد پاشید روح خواهد بخشید. تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت نه به...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 00:55
عبورت چه زیبا بود وقتی از زندگی ام میگذشتی من فقط مست دیدنت بودم کاش میدانستم تماشای این زیبایی به چه قیمتی برایم تمام خواهد شد....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 15:38
با اجازه محیط زیست دریا، دریا دکل می کاریم ماهی ها به جهنم! کندوها پر از قیر شده اند زنبورهای کارگر به عسلویه رفته اند تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند چه سعادتی! داریوش به پارس می نازید ما به پارس جنوبی!
-
از رو بیکاری
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 13:19
سلام تو کافی نت دانشگاه هستم سمت چپم یه آقا مهندسی نشسته سمت راست هم یه جغجغه 2 تا دیگه کلاس دارم جفتشون مزخرف صبح از بس هول بودم ۱زودتر اومدم دانشگاه اولین روز تو دانشگاه بود که یه صبح بهاری مشت داشت خیلی حال کردم خدا جونم مرسی اصلا نمی دونم واسه چی اومدم اینجا احتمالا فقط میخواستم از غرغرای یکی فرار کنم به هر حال...
-
ذوق میکنیییییییییم قول الکی میدهییییییییییییییم
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 17:48
سلام از وقتی باهاش حرف زدم رو زمین بند نیستم اووووووووووووهههههه چه رویای شیرینی چه میکنه این صدا دیروز دیگه هر جوری بود نگرانش بودم نگران که میشم خل میشم همه عالم باید وایسه تا من بهش برسم اگر چه بازم موقع حرف زدن فقط از درد مینالیدم پرسید من جواب دادم همه چی خوب بود تا وقتی که گفت میام شمال مردم و هیچی نگفتم امروز...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 12:57
زمانیکه خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شدند، پیر شدنت شروع می شود
-
حوصله ندارم
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 15:04
امروز تا 12 ظهر خوابیدم همه کارام مونده سرم درد میکنه امونمو بریده نمیدونم ار کجا پیداش شده نزدیک 2 بود داشتم با گوشی بازی میکردم که زنگ زد بازم درد لعنتی تو سینم پیچید برداشتم ولی صداش نمیومد قطع کردم یه بار دیگه خودم زنگ زدم اشغال بود و تا الان و1000 ساعته دیگه منتظرم که بازم زنگ بزنه واسه این حال خرابم حتی صدای...
-
دلتنگی.....باران.....تو
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1390 22:56
حکایت باران بی امان است این گونه که من دوستت می دارم . شوریده وار و پریشان باریدن بر خزه ها و خیزاب ها به بی راهه و راه ها تاختن بی تاب ٬ بی قرار دریایی جستن و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن و تو را به یاد آوردن حکایت بارانی بی قرار است این گونه که من دوستت میدارم
-
حس تلخ
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1390 17:13
دیشب بهش زنگ زدم تو راه بود خیلی حرف نزدیم احتمالا چون با دوستش بود یکم تحویل گرفت گفت رفتم خونه خبرت میکنم ولی خبری ازش نشد احساس میکنم یواش یواش باید باورش کنم حتما اونم باورم کرده من که دیگه اون نیستم نمیشه که اونم تا همیشه همون باقی بمونه این روزا داره خیلی سخت میگذره خیلی تلخ حس جدیدی که ازش میترسیدم وامد سراغم...
-
عادت
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 23:36
سلام امروز صبح رفتم دانشگاه هیچ چیز جدیدی نداشت یکم با بچه ها حرف زدیم از مشکلاتشون گفتن یکی مامانش بیمارستان بستریه مشکوک به سرطان یکی مامانش فوت شده بود یکی از بی شوهری مینالید یکی از تکراری شدن روزاش یکی از رشته دانشگاه مینالید یکی از بیکاری و بی پولی من والا فقط خندیدم گفتن خوش به حالت چه غمی داری آخه من بازم...
-
شروع
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 03:15
سلام امشب با چه سختی اینجارو ساختم تصمیم داشتم بسازم به هر قیمتی که شده و از این به بعد روزانه تموم اتفاقایی که واسم میوفته رو بنویسم از همین امروز شروع میکنم امروز ۳۰ فروردین ۱۳۹۰ بود که گذشت امروز ساعت4:15 pm به یه زندگی گند 1 ساله خاتمه دادیم نه 1 سال و 3 روز پیش میشد 27فروردین 1389.نه از قبل ترش بگم از 4 فروردین...