سلام
از وقتی باهاش حرف زدم رو زمین بند نیستم
اووووووووووووهههههه چه رویای شیرینی
چه میکنه این صدا
دیروز دیگه هر جوری بود
نگرانش بودم نگران که میشم خل میشم
همه عالم باید وایسه تا من بهش برسم
اگر چه بازم موقع حرف زدن فقط از درد مینالیدم
پرسید من جواب دادم همه چی خوب بود تا وقتی که گفت میام شمال
مردم و هیچی نگفتم
امروز رفیق اومد خونمون بهش گفتم یکم تعجب کرد گفت چرا من از فراغ خاطرم گفتم
میدونم این روزا زیاد حرف میزنم
خوب میشم قووووووول میدم