خزعبلات یه قلب پوسیده

لطفا بینی تون رو بگیرید .... بوی گند خفتون نکنه

خزعبلات یه قلب پوسیده

لطفا بینی تون رو بگیرید .... بوی گند خفتون نکنه

 

 

زمانیکه خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شدند، پیر شدنت شروع می شود  

 

 

حوصله ندارم

امروز تا 12 ظهر خوابیدم

همه کارام مونده سرم درد میکنه امونمو بریده نمیدونم ار کجا پیداش شده

نزدیک 2 بود داشتم با گوشی بازی میکردم که زنگ زد

بازم درد لعنتی تو سینم پیچید

برداشتم ولی صداش نمیومد

قطع کردم

یه بار دیگه خودم زنگ زدم اشغال بود

و تا الان و1000 ساعته دیگه منتظرم که بازم زنگ بزنه

واسه این حال خرابم حتی صدای نفسش هم کافیه

مطمونم راه دیگه ای ندارم 

 تموم انرژی و نیازم به ادامه بودن اونه 

هیچ وقت تو زندگیم نسبت به دورو برم انقدر بی تفاوت نبودم 

دلتنگی.....باران.....تو

حکایت باران بی امان است

این گونه که من

دوستت می دارم .

شوریده وار و پریشان باریدن

بر خزه ها و خیزاب ها

به بی راهه و راه ها تاختن 

بی تاب ٬ بی قرار

دریایی جستن

و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن

و تو را به یاد آوردن

حکایت بارانی بی قرار است

این گونه که من دوستت میدارم

 

 

حس تلخ

دیشب بهش زنگ زدم تو راه بود  خیلی حرف نزدیم 

احتمالا چون با دوستش بود یکم تحویل گرفت 

گفت رفتم خونه خبرت میکنم 

ولی خبری ازش نشد 

احساس میکنم یواش یواش باید باورش کنم 

حتما اونم باورم کرده 

من که دیگه اون نیستم 

نمیشه که اونم تا همیشه همون باقی بمونه 

 این روزا داره خیلی سخت میگذره 

خیلی تلخ 

حس جدیدی که ازش میترسیدم وامد سراغم ...... 

عادت

سلام 

امروز صبح رفتم دانشگاه هیچ چیز جدیدی نداشت 

یکم با بچه ها حرف زدیم از مشکلاتشون گفتن یکی مامانش بیمارستان بستریه مشکوک به سرطان یکی مامانش فوت شده بود یکی از بی شوهری مینالید یکی از تکراری شدن روزاش یکی از رشته دانشگاه مینالید یکی از بیکاری و بی پولی 

من والا فقط خندیدم 

گفتن خوش به حالت چه غمی داری آخه  

من بازم خندیدم 

دلم براش خیلی تنگ شده نمدونم چش شده امشبم مثل شبای قبل از غروب چشمم به گوشیم بود که سمس بدم یانه..................شایدم زنگ بزنه بهم.......نمیدونم 

دلم خیلیی براش تنگه